شیر ماده با وحشت و خستگی زیاد با تمام توان خود دوید و توله اش را در جایی قایم کند
جایی پیدا کرد درپشت ابشارغار وجود داشت و توله اش را در انجا گذاشت و به سرعت به جنگ ببرها و شیرها رفت!
درآنجا بایک ببر ماده برخورد میکندببر ماده
که قصد دارد توله اش را قایم کند !
به یک نعره به سمت همان ابشار میرود اما شیر ماده سرش به علامت تاسف برای ان غار کرد چون توله اش درا ان غار بود ببر ماده متوجه ان توله ی شیر کوچولو نشد و بابچه اش خداحافظی کرد و از انجا دور شد سپس شیر کوچولو نگاهی به ببر کوچولو میکندو میگوید اسمت چیه؟؟؟؟؟اهای موجود غریبه؟؟؟؟؟ ببر کوچولو:چی میگی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ توی موجود غربیه ای نه من این غار متعلق به من است نه تو جانور!!!!!!!!! شیر کوچولو:به من میگی جانور؟؟؟؟؟ نشونت میدم!
و از همان جا دعوا شروع شد! بعد از دعوا کردن خسته شدن و رفتن به غار شیر کوچولو:نگفتی اسمت چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ببر کوچولو:بنگال!اسمت رو بگو؟؟؟
شیر کوچولو:سپید.میتونیم دوستای خوبی باشیم بنگال؟
بنگال:اممممممم اره!قول بدیم!
سپید:باشه قول قول سپس اونا دیگه دوست خوبی شدن !
فردای انرو زبنگال:سپید بیدار شو هی!چقدر دوستدار حیوانات...
ادامه مطلبما را در سایت دوستدار حیوانات دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 4mued1 بازدید : 52 تاريخ : چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت: 3:28